تجهضم . [ ت َ ج َ ض ُ ] (ع مص ) بزرگی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعظم . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تکبر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغطرس . (اقرب الموارد). || تجهضم الفحل علی اقرانه ؛ ای علاهم بکلکله . (منتهی الارب ) (قطر المحیط). بلند شدن فحل بر کلکل ماده .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.