تثقیب . [ ت َ ] (ع مص ) سوراخ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (قطر المحیط) (زوزنی ) (دهار) (صراح اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آتش افروختن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). برافروختن آتش . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). || آمیختن سپیدی با محاسن . (تاج المصادر بیهقی ). پیر شدن . (قطر المحیط). ظاهر شدن پیری در کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || تثقیب عود عرفج ؛ باران خوردن و نرم شدن : ثقب عودالعرفج اذا مطر وَلاَن عوُده ُ فاذا اسود شیئاً قیل قد قَمل فَاذا راد قلیلاً قیل قد اَدبی و هو حینئذ یصلح ان یوکل فاذا نمت خوصته ُ قیل قد اخوص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.