تثرید. [ ت َ ] (ع مص ) شکستن در کشتن بیش از آنکه سرد شود. (تاج المصادر بیهقی ). شکست کردن مذبوح را پیش از آنکه سرد شود و هو منهی عنه . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کسی را از معرکه خسته و مجروح برداشتن که هنوز زنده باشد. (از قطر المحیط) (آنندراج ). || کشتن ذبیحه را بی آنکه رگهای آن را ببرد. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِ) اندک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): اصاب الارض تثرید من مطر؛ یعنی اندک از باران . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء)؛ رسید زمین را اندکی از باران .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.