تبیع. [ ت َ ] (ع ص ، اِ) ناصر.(اقرب الموارد) (قطر المحیط). مددکار. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کسی که ترا بر وی مال باشد. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که شخص را بر وی مال باشد. (ناظم الاطباء).یا کسی که او را بر تو مال باشد. (از قطر المحیط). || تابع. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). پس رو. (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || قال اﷲ تعالی : ثم لاتجدوا لکم به علینا تبیعاً ؛ ای ثائراً و لاطالبا .(منتهی الارب ) (آنندراج ). || گوساله ای که در نخستین سال حیات باشد. (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط). گوساله . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مؤنث : تبیعة. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ). گاو یکساله . (غیاث اللغات ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.