تبنیت . [ ت َ ] (ع مص ) خبر پرسیدن و بسیار سؤال کردن از کسی . (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بنته ُ بکذا؛ ساکت کردن و غالب شدن او را بحجت . (از قطر المحیط)(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بنته الحدیث ؛ هرچه در دل داشت با وی در میان نهاد. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دختر زائیدن : بنتت المراءة؛ ولدت بنتاً. (قطر المحیط).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.