تبغیل . [ ت َ ] (ع مص ) هجین گردانیدن اولاد. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): تزوّج فی بنی فلان فبغّل اولادَهم . (اقرب الموارد). || سست و مانده گردیدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نوعی از رفتار شتر و آن رفتاری است میان هَمْلَجَه و عَنَق . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ). نوعی از رفتار شتر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.