تبغدد. [ت َ ب َ دُ ] (ع مص ) انتساب دادن به بغداد. (از اقرب الموارد). خود را نسبت دادن بسوی بغداد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مشابه کردن خود را به اهل بغداد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تشبه به اهل بغداد بر قیاس تمعدد، تمضر، تقیس ، تنزر، تعرب . (اقرب الموارد). || به بغداد درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تبغدد بر کسی ؛ تکبر کردن و افتخار کردن بر وی . و این معنی مولد است . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.