تبزع . [ ت َ ب َزْ زُ ] (ع مص ) ظریف شدن کودک . (تاج المصادر بیهقی ). ظریف و ملیح و زیرک شدن کودک . (از قطر المحیط). تظرف . (از اقرب الموارد). ظریف و ملیح گردیدن کودک . (از ناظم الاطباء). بمعنی بزع الغلام است ؛ظریف و ملیح خواست کودک .(منتهی الارب ). || بزرگ شدن شر. (تاج المصادر بیهقی ). بزرگ گردیدن شر. (از قطر المحیط). بزرگ شدن فتنه و بدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || برانگیخته شدن شر. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). به هیجان آمدن فتنه و بدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تهدید کردن شر که هنوز واقع نشده است . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.