تأمیل . [ ت َءْ ] (ع مص ) بیوسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). امید داشتن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (زوزنی ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). || بیوس افکندن کسی را. (تاج المصادر بیهقی ). به امید افکندن کسی را. (زوزنی ). امید دادن .(زوزنی ) (فرهنگ نظام ) : روزبه روز بر سبیل وعد و وعید و تأمیل و تهدید... (جهانگشای جوینی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.