تأبین . [ ت َءْ ] (ع مص ) عیب کردن کسی را در روی او. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رگ زدن تا خون ازآن گرفته بریان کرده خورده شود. || بر مرده محاسن او شمرده گریستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پس از مرگ کسی بر وی ثنا گفتن و از این معنی است : لم یزل یقرظ احیاکم و یؤبن موتاکم . (اقرب الموارد). مرده را بستودن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). || تَاءَبﱡل . (تاج العروس ). در پی اثر چیزی شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). در غیاث نوشته که تأبین در پی چیزی شدن و پس چیزی رفتن باشد از صراح و منتخب و صاحب مزیل الاغلاط نوشته که این مصدر است بر وزن تفعیل بمعنی پیروی مگر استعمال این مصدر بمعنی اسم فاعل درست است بمعنی پیروی کننده چنانچه جمع این فارسیان تابینان می آرند. (آنندراج ). || چشم داشتن و انتظار کشیدن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.