تاعس . [ ع ِ ] (ع ص ) نعت است از تعس . (منتهی الارب ). هلاک شونده . (اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). || بر روی درافتنده . (اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). || فرودآمده از منزلش . (قطر المحیط). || دورشونده . (قطر المحیط). رجوع به تعس شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.