تارین . (ص ) تیره و تاریک . (برهان ) (آنندراج ). تاریک . (فرهنگ جهانگیری ) :
ای خواجه من جام میم چون سینه را غمگین کنم ؟
شمع و چراغ خانه ام چون خانه را تارین کنم ؟
رجوع به تار، تاری ، تاریک ، تاریکی شود. || (اِ) تاری را نیز گویند که آب درخت تار است . (برهان ) (آنندراج ). آبی باشد که از درخت تار حاصل شود و آن شربتی باشد که نشأه ٔ باده در سر آورد. (فرهنگ جهانگیری ).