تارتو. (اِخ ) پسر «توقان » و نوه ٔ «باتو»: پسر اول «توقان »، «تارتو»، او را خواتین و قومایان بوده اند اما نام ایشان معلوم نشده و دو پسر داشته است ، «تولابوقا» فرزند او معلوم نشد، «کونچاک » پسری داشته بوزبوقا نام . (جامع التواریخ رشیدی ج 2 چ بلوشه ص 110). و رجوع به همان کتاب ص 108 و 109 و بخش فرانسه ص 30 شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.