بی خطری . [ خ َ طَ ] (حامص مرکب ) بی بیمی . بدون مخاطره . || بی ارزشی . بی ارجی . بی قدری :
ترا فضیلت بر خویشتن توانم داد
ولیک فضلت نامردمی است و بی خطری .
رجوع به معانی خطر شود. || بی مشقتی . بی رنجی .بی زحمتی .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی خطری . [ خ َ طَ ] (حامص مرکب ) بی بیمی . بدون مخاطره . || بی ارزشی . بی ارجی . بی قدری :
ترا فضیلت بر خویشتن توانم داد
ولیک فضلت نامردمی است و بی خطری .