بیهده گویی . [ هَُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) بیهوده گویی . عمل بیهوده گوی . یاوه گویی . هزل :
جز مدح شاه بیهده گوئیست شاعری
هشتاد سال بس که بدی بیهده سرای .
رجوع به بیهوده گوی شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیهده گویی . [ هَُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) بیهوده گویی . عمل بیهوده گوی . یاوه گویی . هزل :
جز مدح شاه بیهده گوئیست شاعری
هشتاد سال بس که بدی بیهده سرای .