بیمگاه . (اِ مرکب ) (از: بیم ،ترس + گاه ، پسوند مکان ) محل خوف و خطر. (آنندراج ). محل خطر. جای ترس و بیم . (ناظم الاطباء) :
بهر بیمگاهی حصاری کند
ز بهر سرانجام کاری کند.
ره درین بیمگاه تا مردن
اینچنین میتوان بسر بردن .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیمگاه . (اِ مرکب ) (از: بیم ،ترس + گاه ، پسوند مکان ) محل خوف و خطر. (آنندراج ). محل خطر. جای ترس و بیم . (ناظم الاطباء) :
بهر بیمگاهی حصاری کند
ز بهر سرانجام کاری کند.