بیعتی . [ ب َ / ب ِ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به بیعت .
- درم بیعتی ؛ درمی که به هنگام بیعت می بخشیده اند : چون خبر مرگ هارون [ خلیفه ] به محمد امین رسید روز چهارشنبه بود. آن روز پنهان داشت و روز آدینه نماز کرد و خطبه کرد و باز به منبر شد و خبر هارون الرشید بگفت ... و عم خود سلیمان را بنشاند و او بیعت ازهمه سپاه و رعیت بگرفت و دیگر روز ایشان را درم بیعتی و دو سال روزی بیکجای بداد. و دیگر فضل بن ربیع راگفته بود که چون آن سپاه به طوس بیعت کنند ایشان رادرم و خواسته که از هارون بازمانده درم بیعتی بده . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). رجوع به مال بیعتی شود.
- مال بیعتی ؛ مال و صلتی که به هنگام بیعت می بخشیدند: ابوسهل زوزنی و دیگران تدبیر کردند در نهان که مال بیعتی و صلتهائی که برادرت امیرمحمد داده است باز باید ستد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 258). در اسلام خوانده نیامده است که خلفا مال صلات بیعتی بازخواستند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 259).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.