بیدموش . (اِ مرکب ) بیدمشک . شاه بید. بهرامه .مشک بید. بید طبری . و رجوع به ترکیبات بالا و بید مشک شود. یکی از هفده گونه ٔ بید که گربه بید نیز خوانندش . (شرفنامه منیری ). بمعنی بید مشک است و آنرا گربه بید نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از برهان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.