بیخ نشاندن . [ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) نهالی را در زمین نشاندن . ریشه ٔ نهالی را در زمین استوار کردن بالیدن را.
- بیخ نیکی نشاندن ؛ کنایه از نیکی کردن . کار نیک را پایه نهادن :
شکر ایزد که دگربار رسیدی ببهار
بیخ نیکی بنشان و گل توفیق ببوی .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.