به لیمو. [ ب ِه ْ ] (اِ مرکب ) درختچه ای با برگی معطر بته یا درختچه ای است که برگ معطر دارد، با ساقی چون ساق مو و شاخهای سخت باریک و برگهای چون برگ بید ولی درشت یعنی زبر و خشک تر و شکننده تر از برگ بید و خزان کند. || قسمی ریحان و آن بته ای است تا دو ذرع و بیشتر و برگهای چون نعناع دارد و از نعناع باریکتر است برگها بوی خوش دارند و در گلدانها نگاهدارند و پایاست یعنی در یکسال و دو سال خشک شود. (یادداشت مؤلف ). || شربتی از آب به با شکر و آب لیمو بقوام آورده . شربتی که از آب جوشانیده و بقوام آمده بهی (به ) کنند و چاشنی آن از آب لیمو باشد. (یادداشت بخط مؤلف ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.