بنیة. [ ب ُ ی َ ] (ع اِ) نهاد و آفرینش چیزی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نهادو آفرینش . (فرهنگ فارسی معین ). نهاد. (السامی ). نهاد و آفرینش و وجود و سرشت آدمی . (غیاث ) (آنندراج ).
- بی بنیه ؛ ضعیف و لاغر. (از ناظم الاطباء). (فرهنگ فارسی معین ).
- صحیح البنیه ؛ ای فطرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- ضعیف البنیه ؛ سست نهاد. (ناظم الاطباء).
- قوی البنیة ؛ سخت نهاد. (ناظم الاطباء).
|| ساخت . || توانایی . قوه . نیرو. (فرهنگ فارسی معین ).
- بنیه ٔ اقتصادی ؛ قوه ٔ اقتصادی . نیروی اقتصادی . (فرهنگ فارسی معین ).
- بنیه ٔ عقل ؛ سخن حکمت آمیز است . (انجمن آرا).
- بنیه ٔ مالی ؛ استطاعت مالی . قوه ٔ مالی . (فرهنگ فارسی معین ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.