بلی . [ ب ِل ْ لی ی / ب ِل ْ لا / ب َل ْ لا/ ب ِل ْ لا / ب ُل ْ لا / ب َ لی ی / ب ِ لی ی ] (ع اِ) علم است مر بعد و دوری را. و یا به معنی اقصای زین است . (ناظم الاطباء). در قول خالد است : اًذا کان الناس بذی بلی ؛ یعنی متفرق و بی امام و هریک دور از دیگری . (منتهی الارب ). هو بذی بلی و بذی بلیان ؛ او دور است آنچنان که محلش شناخته نباشد. (از اقرب الموارد). او چنان دور است که حالش معلوم نمیشود. (ناظم الاطباء). و در آن چند لغت دیگر آمده است : هو بذی بِلّیان یا بَلَیان یا بِلیّان یا بِلَیّان یا بَلَیّان یا بَلْیان و ذی بل . (ناظم الاطباء). و رجوع به بل و بلیان شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.