بقا یافتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) به یافتن . افلاح . (زوزنی ) :
گر خردمندبقا یافتی از سفله جهان
همه عیبش هنرستی سوی دانا ببقاش .
فانی نشود هرچه کان بقا یافت
زیرا که بقا علت فنا نیست .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقا یافتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) به یافتن . افلاح . (زوزنی ) :
گر خردمندبقا یافتی از سفله جهان
همه عیبش هنرستی سوی دانا ببقاش .