بغز. [ ب َ ] (ع مص ) زدن بچوب دستی و بپا کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به پا، یا به عصا زدن کسی را. (اقرب الموارد). || نشاط و بازی کردن شتر، یا عام است . (آنندراج ) (منتهی الارب ). بغزها باغزها، حرکها محرکها من النشاط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نشاط کردن شتر. (تاج المصادر بیهقی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.