بعکوکة. [ ب َ / ب ُ ک َ ] (ع اِ) اجتماع گرمای تابستان و اجتماع سرمای زمستان . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بعکوکة القوم ، و قد یفتح ؛ نشان فرود آمدن قوم که بعد رفتن باقی ماند یا خاصه ٔ قوم یا جماعت آنها و همچنین از شتران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بعکوکة الناس ؛ مجتمع مردم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.