بطغ. [ ب َ طَ ] (ع مص ) آلوده شدن بنجاست . لغتی است فی بدغ ، بطغ بالعذرة بطغاً. (ناظم الاطباء). آلوده شدن بعذره . (تاج المصادر بیهقی ). بمعنی بدغ است . (منتهی الارب ). و رجوع به بدغ شود. || مالیدن چیزی بر زمین . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || پای کشان بر زمین رفتن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.