بشنجیدن . [ ب َ / ب ِ ش َ دَ ] (مص ) پشنجیدن . پاشیدن . (ناظم الاطباء). بمعنی پاشیدن است و این لغت در دری استعمال شود و اهل تبرستان بمعنی ریختن و پاشیدن بکار برند وبحذف جیم نیز مخفف آن آمده است ، چنانکه گویند: آب کاسه را بشن ؛ یعنی بپاش و بریز. (از انجمن آرا) (از آنندراج ). ریختن و پاشیدن . (فرهنگ نظام ) :
بخنجر همه تنش انجیده اند
بر آن خاک خونش بشنجیده اند.
لبیبی (از رشیدی و انجمن آرا و آنندراج و فرهنگ نظام ).
ورجوع به پشنجیدن و بشنج شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.