بزرگ نژاد. [ ب ُ زُ ن ِ ] (ص مرکب ) بزرگ زاده . بزرگ نسب . آنکه نژاد و نسب بزرگ دارد :
بشکیب تا ببینی کآخر کجا رسد
این کار از آن بزرگ نژاد بزرگوار.
که سزاوارتر بخلعت میر
از تو ای مهتر بزرگ نژاد.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرگ نژاد. [ ب ُ زُ ن ِ ] (ص مرکب ) بزرگ زاده . بزرگ نسب . آنکه نژاد و نسب بزرگ دارد :
بشکیب تا ببینی کآخر کجا رسد
این کار از آن بزرگ نژاد بزرگوار.