بزرک . [ ب َ رَ ] (اِ) دانه ایست که از آن روغن چراغ گیرند و بعربی کتان گویند. (مجمعالفرس ) (فرهنگ شعوری )(انجمن آرای ناصری ) (برهان ). تخم کتان و هر تخم خردو کوچک . (ناظم الاطباء). بزر کتان . کشدانک . کتان . تخم وش . بذر کتان . زغیر. یانه . (یادداشت بخط دهخدا).
- روغن بزرک ؛ روغن تخم کتان . (یادداشت بخط دهخدا).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.