بری ٔ. [ ب َ ] (ع ص ) پاک از چیزی و بیزار. (منتهی الارب ). بیزار. (دهار). بی جرم . (نصاب ). خِلْو. طِلق . (منتهی الارب ). ج ، بَریئون ، بُرَآء، بِراء، أبراء، أبرئاء، أبریاء، بُراء، بِراء. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) : اًننی بری ٔ مما تشرکون . (قرآن 19/6 و 78). اَنّی بَری ٌٔ ممّا تشرکون . (قرآن 54/11)؛ من بیزارم از آنچه شرک می آورید. اًنی بری ٔ منکم . (قرآن 48/8)؛ من از شما بیزارم . اًن اﷲ بری ٔ من المشرکین . (قرآن 3/9)؛ همانا خداوند از مشرکان بیزار است . أنا بری ٔ مماتعملون . (قرآن 41/10، 216/26)؛ من از آنچه انجام میدهید بیزارم . و رجوع به سوره ٔ 4 (النساء) آیه ٔ 112 وسوره ٔ 11 (هود) آیه ٔ 35، و سوره ٔ 59 (الحشر) آیه ٔ 16 از قرآن کریم شود. بری . و رجوع به بَری شود. || به شده از بیماری . ج ، بِراء. (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.