برود. [ ب ُ ] (ع مص )ضعیف و سست گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || رسول کردن کسی را. || تگرگ زده شدن . (از منتهی الارب ). || بمردن . (المصادر زوزنی ). || خواب . (دهار). خفتن . (آنندراج ). || سرد شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || کند شدن شمشیر و کارگر نبودن آن . (از ذیل اقرب الموارد). || سرمه در چشم کردن . (دهار). بُراد. و رجوع به براد شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.