برترمنش . [ ب َ ت َ م َ ن ِ ] (ص مرکب ) که سرشت و طبیعت و همت برتر دارد. که صفاتی برتر از دیگران دارد. که دارای ادراک عالی است . (ناظم الاطباء) :
کسی کو بود تیز و برترمنش
نپیچد زبیغاره و سرزنش .
از آن پس از آن انجمن آنچه ماند
بزرگان برترمنش پیش خواند.
خداوند زیبا و برترمنش
کزو دور بیغاره و سرزنش .
که شاید جهاندار برترمنش
نخواهد که بر ما بود سرزنش .
همیشه بزی شاد و برترمنش
زتو دور بادا بد بدکنش .
از آن رفتن شاه برترمنش
همان بدستایش همان سرزنش .
|| متکبر و معجب .مستکبر. (ناظم الاطباء).