بدادایی . [ ب َ اَ ] (حامص مرکب ) عمل بدادا. بدکرداری . بدسلوکی . بدرفتاری . (ناظم الاطباء). بدخویی . بدگوشتی . گوشت تلخی . (از یادداشت مؤلف ) : رعایا که تغار بر ایشان می نوشتند از دست ایشان بجان می رسیدند و مع هذا زیادت تغاری به لشکر نمی رسید و بعضی بسبب بدادایی متصرفان و بعضی بجهت آنکه بوکاولان خدمتی می گرفتند و... (تاریخ غازانی ص 301).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.