بخسودن . [ب َ دَ ] (مص ) چکش زدن . (ناظم الاطباء). کوفتن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || شکستن . (ناظم الاطباء). || کفتن . || زدن . || برکندن . (آنندراج ). || درو کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || تراشیدن . (ناظم الاطباء). || اره کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مقراض کردن . || چیدن . || ذوب کردن . (ناظم الاطباء). گداختن . (آنندراج ). || عوض کردن . (ناظم الاطباء). تغییردادن . (آنندراج ). || ترسیدن . || طپیدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اندوهگین بودن . (آنندراج ). آزرده شدن . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.