بجل . [ ب ُ ج ُ ] (اِ) استخوان شتالنگ که در میان بندگاه ساق پای می باشد و به تازی کعب می گویند. (برهان قاطع). بجول . بژل . بژول . (فرهنگ نظام ). بچول . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). پژل . پژول . استخوان کعب که بدان بازی می کنند. (فرهنگ رشیدی ). کعب . استخوان شتالنگ . (ناظم الاطباء) :
چو شش بجل ز غمت مشت استخوان شده ام .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.