بالو. (اِخ ) از ده های کوهپر کجور مازندران است . (از ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 148). خواندمیر آرد: فوت ملک کیومرث [ بن بیستون ] در سر راه بالو در ماه رجب سنه ٔ سبع و خمسین و ثمانمائه (857 هَ . ق .) دست داد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 334).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.