باسمین کلاته . [ ک َ ت َ ] (اِخ ) قریه ای به مازندران . در حبیب السیر چ خیام آمده است : [ امیر مسعود سربدار ] بطرف رستمدار توجه نمود و چون به قریه ٔ باسمین کلاته رسید از پیش دلیران رستمدار و از پس شیران بیشه ٔ مازندران دست جلادت از آستین تهور بیرون آوردند و خود را بر اطراف و جوانب سربداران زده ... امیر مسعود چون حال بر آن منوال دید کیا احمدجلال را با برادرزادگان بقتل رسانید و براه لاویج روی به وادی گریز نهاد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 362).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.