بازندگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص ) (از باختن ).حیله گری . مکاری . (از غیاث اللغات بنقل از مصطلحات وبهار عجم ). کنایه از حیالی . (آنندراج ) :
بسکه بازندگی از مردم عالم دیدم
صورت گنجفه خلقم بنظر می آید.
و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 264 شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازندگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص ) (از باختن ).حیله گری . مکاری . (از غیاث اللغات بنقل از مصطلحات وبهار عجم ). کنایه از حیالی . (آنندراج ) :
بسکه بازندگی از مردم عالم دیدم
صورت گنجفه خلقم بنظر می آید.