بار فکندن . [ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بار افکندن . بار نهادن . بار بر زمین گذاشتن :
چون بار من ای سفله فکندی ز خر خویش
اندر خر تو چون که نگویم که چه بار است .
رجوع به بار و بار افکندن شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بار فکندن . [ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بار افکندن . بار نهادن . بار بر زمین گذاشتن :
چون بار من ای سفله فکندی ز خر خویش
اندر خر تو چون که نگویم که چه بار است .