بارش . [ رِ ] (اِمص ) اسم مصدر از باریدن . عمل باریدن . ریختن . دَرّ. دُرور. باریدن . (ناظم الاطباء) :
برق وارم به وقت بارش میغ
به یکی دست می بدیگر تیغ.
ببارش تیغ او چون آهنین میغ
کلید هفت کشور نام آن تیغ.
بر آن تیره دل بارش تیر کرد.
رجوع به برهان قاطع چ معین حاشیه ٔ ج 1 ص 216 شود. || باران . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دِمزن ). مَطَر. ج ، امطار.