باد شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ناپدیدگشتن باشد. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 355). هبا شدن . محو شدن . از میان رفتن . هدر شدن :
کنون باد شد آنهمه پیش اوی
بپیچید جان بداندیش اوی .
ترا دل بآن خواسته شاد شد
همه جنگ در پیش تو باد شد.
کف دست بر پشت وی برنهاد
شد آن خشم شمعون بیک باره باد.
|| پریدن . (آنندراج ) (دمزن ). رجوع به باد شود.