بادزم . [ زَ ] (اِ مرکب ) کار عبث و بی نفع را گویند.(برهان ) (ناظم الاطباء). بیهوده . (شرفنامه ٔ منیری ). بیهوده بود چون کار بیهوده . عنصری گوید :
چون بایشان بازخورد آسیب شاه شهریار
جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان بادزم .
(از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 342).
کارهای عبث و بی نفع را گویند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به بادرم شود. || از کار بازمانده . (شرفنامه ٔ منیری ). || معجون تریاق . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.