ایهام . (ع مص ) به گمان افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). در شک افکندن . (غیاث اللغات ). بگمانی افکندن یا رفتن دل بسوی چیزی بی قصد آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || فروگذاشتن آیتی از قرآن یا رکعتی از نماز. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). فروگذاشتن ، یقال : اوهم من صلاته رکعةً و اوهمت الشی ٔ؛ اذا ترکته کله . (منتهی الارب ). || به غلط انداختن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (زمخشری ). درغلطی انداختن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). غلط کردن در حساب ، یقال : اوهم کذا من الحساب ؛ ای اسقط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || تهمت نهادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.