ایخاش . (ع مص ) کم کردن دهش کسی را: اوخش له بعطیة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || زشت گردانیدن ناموس کسی را و زیان رسانیدن در آن : اوخش فی عرضه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || درآمیختن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || برانگیختن . (منتهی الارب ). || مرةً بعد اخری ، بازگردانیدن تیر قمار بر بابة. و آن تیردان سهام قداح است چون کنانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.