اکدر. [ اَ دَ ] (ع ص ) آنکه تیرگی دارد. ج ، اَکادِر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).تیره تر. (غیاث اللغات ). تیره تر. ج ، اکادر. (آنندراج ). تیره رنگ . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (مهذب الاسماء). تیره . تیره رنگ . تار. کدرتر. تیره تر. تأنیث آن کدراء. (یادداشت مؤلف ). آنکه در رنگ آن تیرگی است و مؤنث آن کدراء و ج ، کُدْر: عیش اکدر؛ کدر.(از اقرب الموارد). || سیل روان در روی زمین . (از اقرب الموارد). توجبه که روی زمین را رندد.(منتهی الارب ). || بنات الاکدر؛ خر وحشی منسوب به گشن آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.