اکال . [ اِ ] (ع مص ) زحمت یافتن ناقه به خارش رحم از پشم برآوردن بچه در شکمش . (ناظم الاطباء). || خرد شدن دندانها و افتادن آنها. (از ناظم الاطباء). || اُکلَه . (ناظم الاطباء). رجوع به اکله شود. || سر چیزی را خوردن . || فانی کردن عمر. || فانی کردن آتش هیزم را. (از اقرب الموارد). || مُؤاکَلَة. (ناظم الاطباء). و رجوع به مؤاکلة شود. || خوردن بعضی مر بعضی را. (ناظم الاطباء). و رجوع به اُکال شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.