اوقاص . [ اَ ] (ع ص ، اِ) پراکندگان و پریشان شدگان ، یقال : صاروا اوقاصا ای متبددین . || اوقاص من بنی فلان ؛ ناکسان و فرومایگان ایشان . رجوع به اوقاس شود. || ج ِ وَقَص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چوب ریزه های شکسته که از آن آتش افروزند و مال افزون بر نصاب که از آن مال زکوة واجب دارند. (آنندراج ). آنچه میان دو نصاب باشد و از آن چیزی ندهند واو را اوقاص گویند. (تاریخ قم ). رجوع به وقص شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.