اهل بیوتات . [ اَ ل ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحبان خانواده . این کلمه ترجمه ٔ «ویسپوهر» پهلوی است که به آرامی «بریتا» گفتندی یعنی فرزند خانواده . در ایران قدیم هفت خانواده ٔ بزرگ بود که آنان را «ویسپو هرگان » میگفتند و در صدر اسلام بقایای آن خانواده ها را «اهل البیوتات » نامیدند و رفته رفته اعیان مملکت را عموماً اهل البیوتات گفتند و امروزهم در ایران میگوئیم ، فلان کس از خانواده است . (تعلیقات بهار بر تاریخ سیستان ص 187). || اهل بیوتات در حکومت عباسی اشراف و بزرگانی را میگفتند که از خاندان هاشم نباشند و بنی هاشم را اهل الخلیفه می گفتند و اعیان و اشرافی که بطریقی غیر از نسب بقریش نسبت می یافتند و از بنی هاشم نبودند اهل بیوتات خوانده میشدند، که آنان را از جانب خلیفه عطایا و رواتب بود لیکن نه بسان بنوهاشم . (تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 5ص 21) : جواب این فصل آن است که معلوم است در شهر قم که همه شیعه اند آثار اسلام و شعار دین و قوت اعتقاد چگونه باشد از جوامع...و مدرسه های معروف معمور... و نمازکنندگان به شب و اهل بیوتات از علوی و رضوی و تازی و دیالم و غیرهم . (نقض الفضائح ص 164).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.