اهلبوب . [ اَ ل َ ] (اِ) بلغت زند و پازند بهشتی را گویند که در مقابل دوزخی است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). بهشت موعود. (فرهنگ ضیاء). بهشت و آسمان . (ناظم الاطباء). هزوارش اهلنوب ، اهلوب و صور دیگر. پهلوی : اَشَوَک به معنی پاک و مقدس پس اهلبوب تصحیفی است از اهلنوب و معنی آن هم اعم است . (حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.