انفار. [ اِ ] (ع مص ) رمانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || یاری دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نصرت دادن و مدد کردن . (از اقرب الموارد). || دراز کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خداوند شتران رمنده ونافر شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || حکم کردن به غلبه ٔ کسی بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد): انفر علیه ؛ به چیرگی حکم کرد بر وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به چیرگی حکم کردن بر کسی . (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.